با خودش میگوید: "های حفیظ! چشمه رزق همین است، همین هابیل. کوههای سیاه و دشتهای خشک نە پدرت را سیر کرد و نە پدرکلانت را… این کوه و دشت بە تو هم چیزی نخواهد داد. این کوه و دشت گوسفند و بز را سیر کرده نمیتواند چه رسد کە به تو زندگی و زن و خانه بدهد. اما اگر حیلە و مکر داشتی همین سنگها و کوهها سیرت میکنند. هابیل! های، هابیل! فکرهایی دارم نی نگویی!"
بازگشت هابیل
احمدضیا سیامک هروی
نشر زریاب - کابل
٢٧٠ صفحه
بازگشت هابیل
احمدضیا سیامک هروی
نشر زریاب - کابل
٢٧٠ صفحه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر